درسکوت برهوت خوابم ناگهان می ترکد یک فریاد
هان وهان ای کسل از کثرت هیچ کی کنی خانه دل را آباد
کی زپستان شب آراد شوید گله های یله در رویا ها
گره پنجره را بگشایید بی خبر از طپش فردا ها
به ستوه آمده ام زین شب سرد ره به جایی نبرد فریادم
ترسم این ساحره مست وعبوس دهداز خواب گران بر بادم
به دمی بسته حیاتم چون شمع روزنی در قفسم باز کنید
بهر تسکین دل پر عطشم نغمه آبی خود ساز کنید
ای شماها که در آن سوی شبید از من دلشده هم یاد آرید
بهر سجاده ی عشقم یاران مهری از سوسن آزاد آرید
بسترم خار ندامت شده است بی تو ای گلبن رعنا چه کنم
من در این زورق تنهایی خویش مانده ام با دل شیدا چه کنم
کاش موجی به باندای ابد بشکند زورق تنهایی را
کاش انگشت لطیف مهتاب وا کند دفتر شیدایی را
اندر این سوخته خاک برهوت گل امید نشاندم شب وروز
تا دگر باره گلی بر چینم شبنم اشک فشاندم شب وروز
نظرات شما عزیزان:
تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک ابتدا ما را با عنوان
سپیگان و آدرس sales.LXB.ir تبادل لینک نمایید