شعرزمان {سپیگان}داستان.مطالب متنوع
اشعار، رمان و مطالب متنوع ادبی
فاطمه |
10 بهمن 1392 | 14:37 |
(سعدی) شعر وصال عشق <br /> <br /> نرفت تا تو برفتی خیالت از نظرم<br /> برفت در همه عالم به بی دلی خبرم <br /> نه بخت و دولت آنم که با تو بنشینم نه صبر و طاقت آنم که از تودر گذرم<br /> ...<br /> من از تو روی نخواهم به دیگری آورد که زشت باشد هر روز قبله دگرم<br /> <br /> بلای عشق تو بر من چنان اثر کردست< که پند عالم و عابد نمیکند اثرم<br /> <br /> قیامتم که به دیوان حشر پیش آرند<br /> میان آن همه تشویش بر تو مینگرم<br /> <br /> به جان دوست که چون دوست در برم باشد هزار دشمن اگر بر سرند غم نخورم<br /> <br /> نشان پیکر خوبت نمیتوانم داد<br /> که در تأمل او خیره میشود بصرم <br /> تو نیز اگر نشناسی مرا عجب نبود<br /> که هر چه در نظرآید از آن ضعیفترم<br /> <br /> به جان و سر که نگردانم از وصال تو روی و گرهزار ملامت رسد به جان و سرم<br /> <br /> مرا مگوی که سعدی چرا پریشانی خیال روی تو بر میکند به یک دگرم |
||
[Web] - |
نظرات شما عزیزان:
تاريخ : پنج شنبه 10 بهمن 1392برچسب:سعدی/وصال/خیال/کرم/عشق, | 17:0 | نويسنده : محمود داداش رستمی ثالث |
درباره وب
نويسندگان
لينک دوستان
تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک ابتدا ما را با عنوان
سپیگان و آدرس sales.LXB.ir تبادل لینک نمایید
لينک هاي مفيد
برچسبها وب
نیچه (2)
حکومت جهانی (1)
شاملو (1)
تاوان//اشتباه (1)
ائ نمایند (1)
سیمون دوبو وار (1)
سارتر (1)
نوشتن (1)
ابو علی سینا (1)
پرنده (1)
آخرین کلید (1)
حفره های اجتماعی (1)
آخرین مطالب
پيوندهاي روزانه
آرشیو مطالب
لينک هاي مفيد
امکانات وب