ابزار وبمستر

دختر شجاع

صبح بود. من اولین نفر بودم که سوار تاکسی شدم. هنوز دقایقی نگذشته بود که دوتا دختر که ظاهرا دانشجو بودند سوار تا کسی شدند.راننده منتظر بود تا ظرفیتش تکمیل گردد تا حرکت کند.دخترا که بوی مست کننده ادکلنشون  داخل تاکسی رو بهاری کرده بود، با همم  ماننددو کبوتر سفید به آرامی  گفتگو می کردند و می خندیدند.در همان حال مردی با ریش و پشم سوار صندلی جلوئی شد و راننده دنده کشید و حرکت کرد. یک مرتبه بوی خوش ادکلن دخترا بوسیله بوی تند عرق تن مرد پشمالو محو شد طوری که به راننده گفتم:لطفا شیشه تونو کمی باز کنید.در همین حال مرد متعفن برگشت و با یک حالت طلبکارانه  به دختران خوش پوش و خوش بو گفت:شما خجالت نمی کشید فرهنگ غرب را در کشور ما پیاده می کنید ؟این چه وضعیه موهاتونو بزارین تو .

یکی از دختران با شهامت خاصی گفت:ببخشن آقا شما خجالت نمی کشی فرهنگ طویله را ترویج می کنی؟ مرد مثل اینکه آب جوش رویش ریخته باشند، از جای خود جهید و سرش هم به سقف تاکسی خورد و با صدای چند رگه ای گفت:پرروئی هم حدی داره .شما اصالا آدم نیستید. دختر با همون آرامش خود گفت:مرد حسابی بوی  عرق تنت داره همه رو خفه می کنه اون موقع توداری از فرهنگ حرف می زنی.تازه شما اگه واقعا مسلمان بودی لا اقل از پیامبر خدا پیروی می کردی و  هنگام بیرون اومدن به خودت عطر می زدی و موجب آزار و اذیت دیگران نمی شدی.تازه تو نه غرب رو دیدی و نه از مفهوم فرهنگ خبر داری ونه آداب معاشرت رو بلدی ،اونوقت اومدی ما جون هارو هدایت بکنی .برو عمو برو خودتو اصلاح کن.میدونی من  که در نظر تو یه نمی دونم چچی هستم،دوتا مقالم در مورد مهندسی ارتباطات نوین در آی اس آ چاپ شده و همین الان اگه اعلام آمادگی کنم غرب خصوصات امریکا برا جذب من حاضره هزاران دلار هزینه کنه ،اون وقت امثال شما فقط موی مارو می بینید اما کوه مشکلات رو که امثال شما ها تو این کشور بوجود آورده اید ،نمی بینید.

من واقعا از شجاعت و بیان دختر تحت تاثیر قرار گفتم و منتظر بودم اگه مرد جسارتی به دخترا بکنه جلو شو بگیرم اما مرد گویی از سخنان دختر شوکه شده است. دیگه حرفی نزد و در بین راه پیاده شد  .پیش خود گفتم اگه همه یا اکثر جوانان ما مثل این دختر بودند الان وضعمان غیر از این بود.



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:







تاريخ : شنبه 2 شهريور 1392برچسب:, | 8:54 | نويسنده : محمود داداش رستمی ثالث |