مجید	3 مرداد 1392	0:31
زن و شوهر جوانی که تازه ازدواج کرده بودند برای تبرک و گرفتن نصیحتی از پیر دانا نزد او رفتند.<br /> <br /> پیرمرد دانا به حرمت زوج جوان از جا برخاست و آنها را کنار خود نشاند او از مرد پرسید: تو چقدر همسرت را<br /> <br /> دوست داری!؟<br /> <br /> مرد جوان لبخندی زد و گفت: تا سرحد مرگ او را می پرستم! و تا ابد هم چنین خواهم بود!<br /> <br /> و از همسرش نیز پرسید: تو چطور! به همسرت تا چه اندازه علاقه داری!؟<br /> <br /> زن شرمناک تبسمی کرد و گفت: من هم مانند او تا سرحد مرگ دوستش دارم و تا زمان مرگ از او<br /> <br /> جدا نخواهم شد و هرگز از این احساسم نسبت به او کاسته نخواهد شد.<br /> <br /> پیر عاقل تبسمی کرد و گفت: بدانید که در طول زندگی زناشویی شما لحظاتی رخ می دهند که از یکدیگر<br /> <br /> تا سرحد مرگ متنفر خواهید شد و اصلا هیچ نشانه ای از علاقه الآنتان در دل خود پیدا نخواهید کرد.<br /> <br /> در آن لحظات حتی حاضرنخواهید بود که یک لحظه چهره همدیگر را ببینید.<br /> <br /> اما در آن لحظات عجله نکنید و بگذارید ابرهای ناپایدار نفرت از آسمان عشق شما پراکنده شوند و<br /> <br /> دوباره خورشید محبت بر کانون گرمتان پرتوافکنی کند.<br /> <br /> در این ایام اصلا به فکر جدایی نیافتید و بدانید که "تاسرحد مرگ متنفر بودن" تاوانی است که برای "<br /> <br /> تا سرحد مرگ دوست داشتن" می پردازید.<br /> <br /> عشق و نفرت دو انتهای آونگ زندگی هستند که اگر زیاد به کرانه ها بچسبید، این هردو احساس<br /> <br /> را در زندگی تجربه خواهید کرد.<br /> <br /> سعی کنید همیشه حالت تعادل را حفظ کنید و تا لحظه مرگ لحظه ای از هم جدا نشوید...<br />
[Web] -

نظرات شما عزیزان:

نام :

آدرس ایمیل:

وب سایت/بلاگ :

متن پیام:

نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه: