شعرزمان {سپیگان}داستان.مطالب متنوع
اشعار، رمان و مطالب متنوع ادبی
فاطمه |
1 مرداد 1392 | 15:15 |
شیشه ای می شکند...<br /> <br /> یک نفر می پرسد...<br /> <br /> چرا شیشه شکست؟<br /> <br /> مادر می گوید...<br /> <br /> شاید این رفع بلاست. یک نفر زمزمه کرد...<br /> <br /> باد سرد وحشی مثل یک کودک شیطان آمد. شیشه ی پنجره را زود شکست.<br /> <br /> کاش امشب که دلم مثل آن شیشه ی مغرور شکست، عابری خنده کنان می آمد...<br /> <br /> تکه ای از آن را برمی داشت مرهمی بر دل تنگم می شد...<br /> <br /> اما امشب دیدم...<br /> <br /> هیچ کس هیچ نگفت غصه ام را نشنید...<br /> <br /> از خودم می پرسم آیا ارزش قلب من از شیشه ی پنجره هم کمتر است؟<br /> <br /> دل من سخت شکست<br /> <br /> اما،<br /> <br /> هیچ کس هیچ نگفت و نپرسید چرا!!!؟؟؟؟ |
نظرات شما عزیزان:
درباره وب
نويسندگان
لينک دوستان
تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک ابتدا ما را با عنوان
سپیگان و آدرس sales.LXB.ir تبادل لینک نمایید
لينک هاي مفيد
برچسبها وب
نیچه (2)
حکومت جهانی (1)
شاملو (1)
تاوان//اشتباه (1)
ائ نمایند (1)
سیمون دوبو وار (1)
سارتر (1)
نوشتن (1)
ابو علی سینا (1)
پرنده (1)
آخرین کلید (1)
حفره های اجتماعی (1)
آخرین مطالب
پيوندهاي روزانه
آرشیو مطالب
لينک هاي مفيد
امکانات وب