باز هم طبق روال قبلی فاطمه جونم که مثل چشام دوسش دارم از ارومیه برا وبلاگ سپیگان شعر فرستاده من فقط می تونم بگم که فاطمه عزیزم تو خودت شعر مجسم برام هستی تو برام یه غزل نابی که معنایت اکسیر سعادت است.
فاطمه
.می بوسمت.{ثالث}
15 تير 1392
15:01
رمیده / مجموعه اسیر
اشعار فروغ فرخ زاد
نمی دانم چه می خواهم خدا یا
به دنبال چه می گردم شب و روز
چه می جوید نگاه خسته من
چرا افسرده است این قلب پر سوز
ز جمع آشنایان میگریزم
به کنجی می خزم
آرام و خاموش
نگاهم غوطه ور در تیرگیها
به بیمار دل خود می دهم گوش
گریزانم از این مردم که با من
به ظاهر همدم ویکرنگ هستند
ولی در باطن از فرط حقارت
بدامانم دو صد پیرایه بستند
از این مردم که تا شعرم شنیدند
برویم چون گلی خوشبو شکفتند
ولی آن دم که در
خلوت نشستند
مرا دیوانه ای بد نام گفتند
دل من ای دل دیوانه من
که می سوزی از این بیگانگی ها
مکن دیگر ز دست غیر فریاد
خدا را بس کن این دیوانگی ها
نظرات شما عزیزان:
تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک ابتدا ما را با عنوان
سپیگان و آدرس sales.LXB.ir تبادل لینک نمایید