ابزار وبمستر

حکایت

حکايت         وقتی حاکمان آن چنانان باشند کشور نیز این چنین خواهد شد 

   هارون الرشيد را چون بر سرزمين مصر، مسلم شد گفت : بر خلاف آن طاغوت فرعون كه بر اثر غرور تسلط بر سرزمين مصر، ادعاى خدايى كرد، من اين كشور را جز به خسيس ترين غلامان نبخشم .
از اين رو هارون را غلامی سياه به نام خصيب بود بسيار نادان بود، او را طلبيد و فرمانروايى كشور مصر را به او بخشيد.گويند: آن غلام سياه به قدرى كودن بود كه گروهى از كشاورزان مصر نزد او آمدند و گفتند: پنبه كاشته بوديم ، باران بى وقت آمد و همه آن پنبه ها تلف و نابود شدند.
غلام سياه در پاسخ گفت : مى خواستيد پشم بكاريد!
اگر دانش به روزى در فزودى
 
ز نادان تنگ روزى تر نبودى
 
به نادانان چنان روزى رساند
 
كه دانا اندر آن عاجز بماند
 
بخت و دولت به كاردانى نيست
 
جز بتاءييد آسمانى نيست
 
او فتاده است در جهان بسيار
 
بى تميز ارجمند و عاقل خوار
 
كيمياگر به غصه مرده و رنج
 
ابله اندر خرابه يافته گنج
 


نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:







تاريخ : چهار شنبه 4 ارديبهشت 1392برچسب:, | 9:17 | نويسنده : محمود داداش رستمی ثالث |