ابزار وبمستر

هیچکس استثنا نیست همه می تواند.....

      «هال بری» (Halle Berry)

وقتی که «هال» با سودای بازیگری در سر به شیکاگو آمد. پولی نداشت. مادر او که از مخالفان جدی بازیگری بود. از فرستادن حتی یک سنت برای او خودداری کرد. «هال» بیچاره که شغلی نداشت. شب ها را با در خیابان ها یا در پناهگاه بی خانمان ها می گذراند. او در مصاحبه با مجله استار پلاس گفته است: «آن شرایط سخت باعث شد من محافظت از خودم را یاد بگیرم.» هال بری به خوبی توانست از پس زندگی سختش بربیاید.

_____________________________________________________________________________

 

                      «هیلاری سوآنک»

قبل از آنکه «سوآنک» به یک بازیگر برگزیده اسکار تبدیل شود. از دبیرستان اخراج شد. او در سن 15 سالگی تنها با 75 دلار و یک خط موبایل به کالیفرنیا آمد. او شب ها را در اتومبیل مادرش می خوانید تا اینکه طی آشنایی با «تینا براندون» در فیلم «÷سرها گریه نمی کنند» بازی کرد و با دستمزد 3 هزار دلاری موفق به اجاره یک سرپناه شد. بعد از آن او هر روز ÷یشرفت کرد تا تبدیل شد به «هیلاری سوآنک».

_______________________________________________________________________________

 

                     «جیم کری»

«کری» اوایل 16 سالگی از مدرسه اخراج شد. او که آرزوی معروف شدن را در سر داشت، تمامی نوجوانی اش را در اتوبوس کاروان خانوادگی سپری کرد ولی پارک کردن اتوبوس کاروان در کنار خیابان بخت او را برای اولین حضور حرفه ای اش باز کرد.

___________________________________________________________________________

 

                       «الا فیتز جرالد»

«فیتز جرالد» قبل از آنکه عنوان «ملکه جاز» را به دست آورد از خانه ناپدری اش فرار می کند. در اوج بی خانمانی برای کسب درآمد به یک گروه مافیا می پیوندد ولی جای خواب او از خیابان به زندان تغییر می کند. پس از آزادی از زندان شب ها را در کنار تئاتر آولو می گذراند. تا اینکه در سال 1934 بخت به او رو کرده و در نهایت موفق به دریافت 13جایزه «گرمی» می شود.

_______________________________________________________________________________

 

                         «دانیل کریک»

«کریگ» با «مامور 007» زمانی در مصاحبه با پایگاه اطلاع رسانی «هالیوود اسکوپ» گفته بود در حالی که آرزوی بازیگری را داشتم به لندن آمدم و چون جایی برای گذراندن شب ها نداشتم، صندلی پارک های لندن را انتخاب کردم. بله، جیمز باندکه این روزها با «اسکان فال» لندن را به تسخیر خود درآورده، روزی در لندن سرگردان بوده است.

_____________________________________________________________________________________

 

                        «چارلی چاپلین»

 

با مرگ زودرس پدر «چارلی»، مادرش به بیمارستان روانی منتقل می شود و چارلی 10 ساله با برادر کوچکش مجبور به کار کردن و کسب درآمد می شوند. آنها خانه ای نداشتند و شب ها را در کنار محل کار پدرشان که یک تماشاخانه بود می گذراندند ولی همین مشکلات در نهایت چارلی را به بزرگترین بازیگر سینمای صامت تبدیل کرد.


 

..
این عکسها و مطالب پر ارزش را از وبلاگ گذر گاه باحالی کش رفته ام چون خیلیها فکر می کنند افراد مشهور و موفق جزو استثنا ها هستند اما این عکسها و مطالب آن. خلاف آن را اثبات می کنند هرکسی آن درود عاقبت کار که کشت در وجود هر انسانی نیرو های بسیا شگفت انگیزی نهفته است که با تکیه بر آن نیرو ها هر کس به آرزو های دیرینه اش می رسد. بشرط آنکه این نیرو هارا در وجود خود کشف کرده وبکا گیرند من شخصا به نیرو های زیادی دست یافته ام در این راستا کتابی را به شما معرفی می کنم که من بعد از مطالع این کتاب راه رسیدن به نیرو های بیکران را در وجود خود دست یاد گرفتم اسم کتابآخرین کلید است از محمود داداش رستمی ثالثمطا لعه این کتاب ارزشمند را به تمامی دوستان عزیز توصیه می کنم. موفق باشید

 



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:







تاريخ : چهار شنبه 18 بهمن 1391برچسب:, | 16:11 | نويسنده : محمود داداش رستمی ثالث |