شعر احساس بر انگیز{نغمه روسپی}خانم سیمین بهبهانی رو می خوندم یه حسی بهم گفت این شعرو بذارم تو وبلاگ تا دوستان عزیزم نیز بخونند.
بده آن قوطی سرخاب مرا
تا زنم رنگ به بی رنگی خویش
بده آن روغن.تاتازه کنم
چهرپژمرده زدلتنگی خویش
.............
بده آن عطر که مشکین سازم
گیسوان راوبریزم بر دوش
بده آن جامه ی تنگم که کسان
تنگ گیرند مرا درآغوش
...........
بده آن تور که عریانی را
در خمش جلوه دو چندان بخشم
هوس انگیزی وآشوبگری
به سروسینه و پستان بخشم
...........
بده آن جام که سرمست شوم
به سیه بختی ی خود خنده زنم
روی این چهره ی نا شاد غمین
چهره یی شاد و فریبنده زنم
............
وای ازآن همنفس دیشب من
چه روانکاه وتوانفرسا بود
لیک پرسید چو از من .گفتم
کس ندیدم که چنین زیبا بود
...........
وان دگر همسر چندین شب پیش
او همان بود که بیمارم کرد
آنچه پرداخت.اگر صد می شد
درد.زان بیشتر آزارم داد
..........
پرکس بی کسم و زین یاران
غمگساری وهوا خواهی نیست
لاف دلجویی بسیار زنند
لیک جز لحظه کو تاهی نیست
............
نه مرا همسر وهم بالینی
که کشد دست وفا بر سر من
نه مرا کودکی و دلبندی
که برد زنگ غم از خاطر من
...........
آه.این کیست که در می کوبد؟
همسر امشب من می آید
وای.ای غم. زدلم دست بکش
کاین زمان شادی ی او می باید
........
لب من_ ای لب نیرنگ فروش_
بر غمم پرده یی از راز بکش
تا مرا چند درم بیش دهند
خنده کن.بوسه بزن .ناز بکش
نظرات شما عزیزان:

اگه امکانش هس من مطالب شما رو تو یه شبکه اجتماعی کپی کنم ؟
پاسخ:ممنون هستم که مطالب من مور توجه شما عزیز قرار گرفته است لطفا شماره مرا داشته تا در صورت لزوم تماس داشته باشیم 09149329550

بسیار زیبا بود
متشکرم
تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک ابتدا ما را با عنوان
سپیگان و آدرس sales.LXB.ir تبادل لینک نمایید