ابزار وبمستر

خائن و خادم

سلام دوستان.                   درسهائی که از یک چوپان آموختم.

فصل بهار که مانندنوعروس به حجله کوهستان قدم گذاشت ،عشایر و ایلات وسایل لازم خودشان را بار اسب و الاغ کرده و گوسفندان را به دامنه های سخاوتمند کوهستان کوچ می دهند. و چندین ماه سال را  در کوهستان  چادر زده و زندگی می کنند . یکی ازآشنایان ما هم جز این دسته است یعنی از عشایر  است.زمستان گذشته از من قول گرفته بود که بهار  امسال چند شب  در کوهستان مهمانش باشم .از خدا پنهان نیست و از شما چه پنهان من نیز سخت مشتاق بودم تا ضمن این که از بهار و طبعت  وحشی استفاده کنم ، از نزدیک نیز، با زندگی عشایر آشنا شوم.خلاصه هفته گذشته این سعادت نصیبم شد و  با خانواده راهی کوهستان شدیم.وقتی وارد آنجا شدیم هوای پاک و تصفیه شده از ما استقبال کرد دومین استقبال کنندگانمان سگهای قوی هیکلی بود ند که اگر  صدرالین،پسر  آشنا ی مان بدو خودرا نمی رساند و به دادمان نمی رسید و مارا خلاص نمی کرد ،الان استخوانهای مارا کرکسها  نک می زدند. بوی خیس خاک باران خورده و  علفهای  وحشی  واقعا سکر آور بود. در دامنه  کوهستان هفت چادر بزرگ و کوچک برای  کاربردهای مختلف در کنار هم  بر پا شده بود.هوا ابری بود  .هوای ابر آلود منظره خاصی به کوهستان بخشیده بود ،خلاصه به چادر اصلی رسیدیم بعد  ازخوش و بش و تعارفات معمول ، کفش و لباس کوهستان پوشیدیم و تا عصر  در دامنه های سرسبز و پر گل و سنبل  دهها نوع سبزی و تخم کبک وو..پیدا کردیم.شب    صدر الدین پسر  فامیلمان  برای پذیرائی از ما   گوسفندی را سر برید  و اجاق را  آماده کرد و ماهم کمکم به چادر مهمان که از همه چادر ها بزرگتر بود رفتیم .تا غذا آماده شود  پیشنهاد  چند نوع بازی رفت تا سر گرم شویم.   من با یه حسرت خاصی رو به فامیلم کردم و گفتم : فلانی  بخدا   شما باید قدر این مکان بهشت  گونه را بدانید   چون در اینجا کسی نیست که به شما امر و نهی  کند . اینجا قانون هم خودتان هستید نه با ماموران   بی ایمان سر و کار دارید ونه ... براش توضیح دادم که الان شهر ها با جهنم برابری می کند و... فامیلم که نامش صمد است و ما مش صمد صدایش می کنیم،همچنان به چهره من خیره شده بود  آخر سر با یک حالت خاصی گفت:   استاد ببخشین من نمی دانم شما در دانشگاه چه چیز هائی یاد می گیرین ؟ همین قدر   ما در دانشگاه طبیعت  درسهائی را که یاد می گیریم  در عمل به درد ما می خورد .اما  آموخته های شما فقط برای سخرانی و مقاله  خوب است.راستش من از گفته او کمی جا خوردم و از او پرسیدم که: شما از طبیعت چه در سهائی یاد گرفته اید ؟ایشان با همان قیافه حق به جانب گفت:فلانی،ما چوپانها برای هدایت گله گوسفندان به وسیله احتیاج داریم. اگر شما از دور نگاه کنید  در دست ما چوپانها یک چماق کلفت می بینید. و خیال می کنید که  ما برای  بر گرداندن گوسفندان و هدایت آنها  از چماق کته کلفت استفاده می کنیم .در حالی که ما در کنار چماق ،یه  چوب باریک نرم و نازک  هم داریم  که از دور دیده نمی شود. وقتی  خواستیم که  گوسفندی را  از رفتن به جای دیگر باز داریم  از آن چوب نرم استفاده می کنیم نه از چماق. اما بعضی از حاکمان فقط چماق  بدست گرفته اند و از چوب باریک و نرم خبری نیست. وبرای هدایت جامعه وبرگرداندن  کسانی که راه کژ می کنند،از چماق استفاده می کنند به همین خاطر  مردم  گاها وحشت زده   می شوند و نفرت  جای  محبت را می گیرد و قوانین دینی در نظرشان  ظلم و زور و شکنجه می شود .حق هم دارند چون  بجای چوب نرم و نازک از چماق استفاده می کنند .دوم باید بدانید که ما برای اینکه  توله سگ در بزرگی   دست به شیر و ماست نزند  به وسیله  همان شیر اورا در کودکی تنبیه می کنیم تا دیگر  به طرف شیر نرود   یعنی اول شیر را می جوشانیم  بعد پوزه توله سگ را به شیر گرم فرو می بریم تا دهانش بسوزد  و همان ترس تا پایبان عمرش  با او هست و دیگر به طرف شیر نخواهد رفت. نکته این  است کسانی که می خواهند ریشه دین را قطع کنند  مثل شیر گرم از خود دین  استفاده می کنند .یهنی چهره خشن و رعب آور دین را اعمال می کنند تا کسی  دیگر  تمایلی به دین نداشته باشد. این را بدان، که چه مامور جزء و چه مجتهد و هرکس دیگر اگر برای امر به معروف و نهی از منکر  و اجرای قوانین دینی از چماق استفاده کرد،بدان که یا جاهل است و یا خائن.در حالی که دین برای  آسایش و آرامش انسانها آمده است متاسفانه در کشور ما هم گاها به جای چوب نرم و باریک از چماق برای برقراری احکام دین استفاده می کنند. کسانی که از ته دل ایمان دارند همیشه نکات مثبت و آسان دین را تبلیغ می کنند. اما کسانی که اصلا ایمان ندارند  و می خواهند دین ریشه کن گردد، سعی می کنند چهره خشن دین و مذهب را در زندگی  مردم پیاده کنند. تا زودتر  اصل دین را از بین ببرند.امروز در کشور ما هم خائن و جاهل دست به دست هم داده و  مومنان واقعی را کنار زده و با اعمال زور و ارعاب  تحت عنوان قوانین دینی  می خواهند دین را ریشه کن کنند و تقریبا موفق هم شده اند و هیکس به این مساله اهمیت نمی دهد. دیگر این که برای  سلامت دام و لذیذ بودن گوشتش ما هر غذائی را به گوسفند نمی دهیم  و در هر مرتع  نمی چرانیم اما حاکمان ما اصلا به این مسئله اهمیت نمی دهند و  نمی خواهند بفهمند که نوع تغذیه در شخصیت و  اخلاق و رفتار مردم  تاثیر مستقیم دارد چرا می گویند  گوشت  دامنه های سهند  لذیذ و مغزی هست به همین خاطر است که ما گوسفندان را  در هر جائی نمی چرانیم.دیگر این که یک نظر بسیار مزخرف در بین مردم هست و این که می گویند   برا حکومت کردن باید عرب را سیر نگهداشت و ایرانی را گرسنه. من این قول را به شما می دهم اگر یک روز این گله گرسنگی بکشد فردا صد چوپان   چماق بدست هم نمی توانند گله را   جمع و جور و هدایت کنند اما اگر سیر باشند تنها یه پسر بچه کافی هست. پس نباید مردم را گرسنه نگهداشت. خلاصه تا نصف شب حرف زدیم . وقتی این سخنان را از یک چوپان شنیدم به تمام آموخته های خودم با دیده شک و تردید نگاه کردم و از آن روز سعی کرده ام دیدم  را نسبت به خیلی از مسائل  عوض کنم.                    



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:







تاريخ : شنبه 20 ارديبهشت 1393برچسب:, | 10:4 | نويسنده : محمود داداش رستمی ثالث |