ابزار وبمستر

از شرق به غرب

سلام دوستان.

برای معرفی کشوری ویا قومی ،به گذشته آنها مراجعه می کنند.بدون شک آنچه که باید درگذشته مورد توجه قرار گرفته باشد،فرهنگ وآداب ورسوم است که در قالب نوشتهایی باقی مانده است.ماهم از این اصل پیروی کرده سری به گذشته خود می زنیم تا ببینیم گذشتگان ما در چه مسیری گام نهاده اند و چگونه فکر می کردند.وببینیم که آیا بزرگان ما حرفی برای گفتن داشتند یانه.خوب من شاعر باید به ادبیات گذشته خود مان مراجعه کنم  چون شاید در سایر مقو لات به
آن اندازه تبحر نداشته باشم.لازم است برای روشن شدن موضوع به ماجرائی اشاره داشته باشم و آن این است که ،یک روز در دانشکده اساتید مدیریت واحد،  در مورد تیلر حرف می زدند و یکی از آنها پیرامون نظریه انقلابی تیلرداد سخن داده بود و آن نظریه که انگلیسی آن را هم گفتند این بود که {کارگر شاد گارگر مولد}هر چند این موضوع را در جای دیگری هم گفته ام اما دوست دارم از یک منظر دیگر هم به مسئله نگاه کنم .خلاصه وقتی من نظریه تیلر را شنیدم احساس کردم این  نظریه برای من آشناست  وآن را دریکی از آثار شاعرا ن دیده ام خلاصه بعد از کمی تعمق  دریافتم که  آن را در بوستان سعدی دیده ام فورا به بوستان مراجعه کرده و  و آن را پیدا کردم این بیت طی داستانی در باب عدل و تدبیر رای آمده است که با این بیت شروع می گردد{    شنیدم که در وقت نزع روان//به هرمز چنین گفت نو شین روان}...  شما به این بیت سعدی دقت کنید و  خودتان قضاوت کنید که این نظریه مال سعدی هست یا تیلر.{مراعات دهقان کن از بهر خویش//که مزدور خوشدل کند کار بیش}  مزدور همان کارگر است سعدی در  قرن هفتم به این نکته پی برده  و برای آیندگان به یادگار گذاشته است  و جناب تیلر  این مصرع وزین سعدی را به انگلیسی ترجمه کرده و به عنوان یک نظریه علمی به جامعه جهانی ارائه کرده است.اما دریغ از ما که همیشه رو   به سوی غرب داریم .خلاصه بنده با استادان محترم مدیریت در این مورد بحث کردم اما نتیجه ای نگرفتم . به ایشان گفتم که بزرگان ما  در تمامی عرصه ها حرفی برای گفتن داشتند واین ما هستیم که خود و فرهنگ خود را کم اهمیت جلوه می دهیم .اما بیگانگان بخوبی از گهر های  گرانقدر ما  سودها برده و می برند.چنانکه در عرصه فلسفه هم وضع به همین روال است  دستگاه فلسفی هگل الان متجاوز از یک قرن است که تمامی توجه فیلسوفان را به خود مشغول کرده است در حالی که لب و اساس  فلسفه هگل در مثنوی معنوی مولوی  عمیق تر و زیبا تر از هگل آمده است. هر چند می گو یند افکار و در نهایت فلسفه هگل بسیار پیچیده  می باشد اما  بنده عرض می کنم که این طور نیست چون هگل از مولوی  اقتباس کرده مجبور شده پیچیده بگوید تا  توجه فیلسوفان را  منحرف کند. در مورد خلقت  نظر هگل این است که {ایده مطلق}شروع به تفکر کرده و این جهان و هرچه در او هست ،تجلی افکار ایده مطلق است. یعنی خداوند یا به قول هگل {ایده مطلق} هرچه اندیشه کرده همان ها  خلق شده اند.در واقع به عقیده هگل  هستی با تمام سایه روشن هایش  تبلور یافته اندیشه ها و  شاید تخیلات خداوند و یا ایده مطلق است.  در حالی که مولوی بهتر و غنی تر از او گفته است{این جهان یک فکرت است از عقل کل//عقل چون شاه است و صورتها رسل} شما قضاوت کنید که این نظر از آن مولوی هست یا هگل.؟و یا در مورد مثلث هگل که معتقد به تز و آنتی تز و سنتز است،که در اصطلاح اهل فلسفه از آن به عنوان  تضاد دیالیکتیک  یاد می کنند، مولوی عمیق تر و مشروحتر از هگل در این مورد  شرح داده است قبل از هر چیز باید بدانیم که یکی از آموزه های فرهنگ ایرانی وحدت اضداد در کثرت عالم پدیدار است. مولوی هم بر همین اساس  در دفتر ششم گفته است{این جهان جنگ است کل چون بنگری//ذره باذره چو دین با کافری ویا این جهان زین جنگ قائم می بود//در عناصر در نگر تا حل شود.  حال می بینیم که همه گفتنیها را مولوی گفته هگل فقط گرد و خاک کرده است.در مورد گرد بودن وگردان بودن زمین گه به گالیله نسبت می دهند،فخرالدین اسعد گرگانی شاعر داستان سرای قرن پنجم که با گالیله چند قرن فاصله دارد در مورد گرد بودن و گردان بودن زمین  در داستان ویس و رامین گفته است{جهان چون آسیای گرد ،گرد است//که دادارش چنین گردننده کردست}ویا در مورد ادبیات داستانی در شاخه مینی مالیسم نظر  نویسندگان غرب این است که مینی مالیسم  از اختراعات غرب است اما  اینجانب طی تحقیقی اثبات کرده ام که مینی مالیسم از شرق به خصوص ایران به غرب رفته است .شما اگر به ادبیات ما مراجعه کنید همه یا اکثر بزرگان ما  پند و اندرز های خود را در قالب داستانهای بسیار کوتاه مینی مالیستی ارائه کرده اند  مرزبان نامه //گلستان //بوستان// مثنوی //  عطار  //حکیم نظامی و... همه  از آیتم مینی مال سود جسته اند. حال در مورد موسیقی و نقاشی و دیگر مقوله های  هنری  هم وضع غیر از این نیست امااز بس مارا از گذشته خود تهی کرده اند که رغبت نمی کنیم  با دیده تحقیق و عبرت به گذشته خود  نگاه کنیم .

نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:







تاريخ : شنبه 30 فروردين 1393برچسب:مینی مالیسم/داستان/ مولوی/ غرب/, | 14:21 | نويسنده : محمود داداش رستمی ثالث |