سلام دوستان.
گذر زمان همه چیز را در خاکستر فراموشی فرو می برد.چنانکه حتی آداب و رسوم و فرهنگ نیز شامل این فراموشی می گردد.
بدتر و درد آورتر از همه فراموشی تاریخ است.براستی هر قومی که تاریخ خور را فراموش کند ،مجبور است حوادث تلخ را دوباره
و سه باره تکرار کند.تاریخ هر ملتی هویت و شناسنامه آن ملت است.ملتی که از تاریخ خود عبرت نگیرد مثل این است که
ریشه ندارد و یا ریشه هایش را کرم غفلت خورده است. این گونه ملتی مستعد انواع و اقسام بلا ها و مصیبتهاست.
اگر ملت ما تاریخ خود ر ا فراموش نمی کرد،تیلر ها نظریه های پیشرفته مدیریتی سعدیهارا نمی دزدیدند و به نام خود سکه نمی زدند.
هگلها ،نظریه فلسفی مولوی ها را سرقت نمی کردند.داستان نویسان غرب شگردهای داستانی بزرگان مارا تحت عنوان
مینی مالیسم به یغما نمی بردند و...وقتی تاریخ خود را به نظاره می نشینیم از حیرت باید یک جفت شاخ کرگدن در بیاوریم
چون که خواهیم دید در تمام زمینه ها اعم از مدیریتی،نظامی،سیاسی و اقتصادی و...که از غرب برای ما سوغات آورده اند
بوی بزرگان ما از آنها به استشمام می رسد.مثلا نظریه انقلابی تیلر که گفته{کارگر شاد کارگر مولد}عینا ترجمه مصرعی از سعدی است که تیلر آن را به نام خود ترجمه کرده است سعدی در بوستان می گوید{مراعات دهقان کن از بهر خویش//که مزدور خوشدل کند کار یش}
به مصرع دوم توجه کنید مزدور یعنی کار گر خوشدل هم یعنی شاد.یا در زمینه ادبیات داستانی مینی مالیسم را به غرب انتساب می کنند.در حالی که ادبیات ما البته ادبیات کلا سیک ما پر است از این نوع ادبی داستانی لازم به توضیح است که
مینی مالیسم یعنی داستانک یا داستانهای بسیار کوتاه. چنانکه در تعریف این گونه ادبی داستانی گفته اند: برشی از
زندگی .مگر این برشی از یک زندگی نیست:یکی روستائی سقط شد خرش//علم کرد بر تاک بستان سرش...
اما غرض از این مقدمه این است که در تاریخ ما گنجینه هائی نهفته است که برای عصر حاضر و حتی آینده ما را از غیر بی نیاز می کنددر باب سیاست و مدیریت حتی رهبری دنیا ریزه خوار سفره احسان ماست.
زمانی که پادشاه ماد برای دفع شر شاه حیله گر آشور از کمبوجیه استمداد کمک کرد، کمبوجیه پسر خود کوروش را به این
ماموریت فرستاد.در راه که اورا برقه می کرد،به کوروش گفت:فرزندم می دانی دلیل وفاداری پیروان به رهبر چیست؟کوروش جواب داد بله پدر
وفاداری پیروان ریشه در خواسته های شخصی آنان دارد .وقتی گمان کنند رهبر آنان دیگر در راستنای خواست آنان گام بر نمی دارد وفاداری آنها فرو می ریزد. پدر پیروان یک پادشاه باید روان شاداب و جسم سالم داشته باشند.رهبری یعنی رساندن پیروان به اوج شایستگی.پدر بخوبی می دانم که دروغ خیلی بد است و از یک رهبر بدتر چون اعتماد پیروان را سلب می کند.
پدر گاهی آدم مخصوصا رهبر از خشم خودچنان آسیبی می بیند که هیچ دشمنی قادر به وارد آوردن آن نیست.رهر باید این نکته را به سر بازانش بفهماند که:سربازی که فرصت تفکر نداشته باشد همیشه سرباز خواهد ماند.پدر جان یک رهبر باید زمینه ساز رشد و تعالی همه آحاد تحت امرش باشد.و به آنها یاد دهد که چگونه در کشتزار دانش و معرفت رویا های خود را پرورش دهند.
این گفتار و کردار رهبر است که روان و جسم پیروان را شاداب و سر حال نگه می دارد.چنانکه خود به من آموختی و گفتی که:خوشا آن کسی که بتواند خویش را چنان آموزش دهد که هم دلیر باشد و هم نیکو رفتار،وهم بتواند نیازهای اساسی خود و خانمانش را فراهم بیاورد و هم پیروانش را.}الان اگر به تمامی منابع غرب نگاه کنید به نوعی بوی بزرگان ما را استشمام خواهی کرد پس همه باهم پیش به سوی باز خوانی تاریخ خود که گنجینه های سر بسته زیادی در آن نهفته است.
نظرات شما عزیزان:
تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک ابتدا ما را با عنوان
سپیگان و آدرس sales.LXB.ir تبادل لینک نمایید