آری آنقدر سنگین شده است که دیگر کمتر کسی توان تحمل دارد.براستی چه دلیلی وجود دارد که بار زندگی در کشور ما این قدر سنگین شده است ؟اگر به دنبال مقصر بگردیم باید از صدر تا زیل را درسطح کشور  لیست کنیم اما اگر منصفانه و کمی بادقت بنگریم خواهیم دید که فشاری که بر دلها وارد می شود تنها دلیل  محکم آن وضع آشفته اقتصادی است که در پی خود انواع و اقسام بیماریهای روحی و جسمی را می کشاند .همه می دانند که درآمد هشتاد درصد مردم با مخارجش یک به صد است .غول تورم چنان دهان باز کرده است که در آمد اندک همه را در همان روزها ی اول شاید هم ساعتهای اولیه می بلعد  .به این فشار اضافه کنیم ناخوشیهای صعب العلاج یکی از افراد تحت تکفل  را که که مخارج ا ش سر به نجوم میزند.براستی امروز برای دانشگاه یک روز سیاه و فاجعه بار است. چرا که در عرض دوروز  پنجشنبه و شنبه دوتا از همکارانمان، در کمال ناباوری تاب تحمل  فشار زندگی را نیاورده و جان به جان آفرین تسلیم کردند. دوست و همکار عزیزم نادر خسر شاهی که هنوز به درستی طعم زندگی را نکشیده بود و همواره در خودش بود وهروقت سوال می کردی که با دختر مریضت چه کار کردی چشمانش پر از اشک می شد .این همکار عزیز دیگر نتوانست فشار زندگی را تحمل کند  روز پنجشنبه در میان بهت و حیرت  قلب مهربانش برای همیشه خاموش  شد .هنوز در شوک از دست دادن این عزیز دست و پا می زدیم که خبر هولناک دیگری غافل گیرمان کرد. یکی دیگر از همکارانمان  رضا حور سری که  نو جوانی خود را در جبهه های جنگ سپری کرده بود نتوانست بار سنگین این زندگی نکبت بار را تحمل کرده ،او هم در کمال ناباوری  جان تسلیم کرد .راستی یادم رفت بگویم که آن چفیه رضا را با خودش دفن کنید تا بدست نا اهلان و نا محرمان نیفتد.در تشییع جنازه این عزیز که هنوز بوی جبهه از وجودش به مشام می رسید،اگر همکاران دانشگاهی را منها می کردی ،غیر از خانواده خود  مرحوم و چند تن از همسایگانش، کسی از مسئولان نبود آنهائی که به برکت خون این جوانان به نان و نوائی رسیده اند.چه اتفاقی برای این مسئولان و... افتاده است که دیگر رزمنده را هم از یاد برده اند.ای مسئولان نظام تاکی می خواهید قربانی شدن این مردم بیچاره را به نظاره بنشینید؟واقعا درک نمی کنید که اکثریت قریب به اتفاق مردم  الان در سایه سیاستهای غلط شما ها شدید ترین فشار ها را تحمل می کنند.آیا به خدا و روز باز پسین اعتقاد دارید یانه.آیا مگر آمار واقعی   کسانی را که در اثر انواع فشارهای روحی جان می سپارند به شما نمی رسد؟خداوندا  به حرمت کبریائی خودت به این ملت  بیچاره که امید ش از همه جا بریده و دستش  از همه کوتاه شده، راه چاره  ائی عنایت بفرما .خودت به کسانی که در پشت نقاب دین مخفی شده و کسی را  یارای کوچکترین اعتراضی نمانده ، بینش و  انصاف عطا  بفرما و نسیم  فیض بخشت را بر این وجدانهای خفته بفرست تا بلکه از خواب غفلت و بی خبری بیدار شوند.در هر حال من به نوبه خودم عروج این عزیزان را به خانواده هایشان و بقیه بازماندگانشان تسلیت عرض کرده و از درگاه حضرت احدیت صبر  مسئلت دارم.

                      نظرات شما عزیزان:

فاطمه

ساعت14:08---21 دی 1392

اي كاش مي شد


ای کاش می‌شد مثل اول‌ها بخندیم
مثل قدیمی‌ها به این دنیا بخندیم
پر شور و شر مثل کلاس اولی‌ها
دور از غم نان از الف تا یا بخندیم
دور از غم نان، گور بابای نداری
با هم بخوانیم آب، نان، بابا بخندیم
یادش بخیر آقای تعلیمات دینی
هرگز نمی‌دادند اجازه ما بخندیم
روزی رفیقم رفت زیر میز خندید
گفتیم اگر مردی بیا بالا بخندیم
یک روز هم سقف کلاس ما فرو ریخت
فرصت نشد شاید به آن معنا بخندیم<
دست رفیقم مانده بود از خاک بیرون
لطفاً اجازه می‌دهید آقا بخندیم!

( رحيم رسولي )

فاطمه

ساعت14:05---21 دی 1392

به نام خداوند بخشنده و مهربان

رتبه 144
سقوط 56 رتبه ای ایران در فهرست فساد مالی
معاون اجرايي رييس جمهوري مبارزه با فساد اقتصادي را جهاد في سبيل الله خواند و گفت: منشا بسياري از مشكلات اجتماعي، فرهنگي و سياسي، مفاسد اقتصادي است.


به گزارش وطن ، محمد شريعتمداري روز چهارشنبه در سخنراني افتتاحيه كنفرانس پيش گيري از تقلب و سوء استفاده هاي مالي، گفت: بر اساس آمارهاي جهاني، ايران از نظر شاخص هاي فساد مالي در 8 سال اخير 56 رتبه سقوط كرده و در ميان 177 كشور، رتبه 144 را به خود اختصاص داده و اين رتبه فقط در سال 91 به 92، 11 پله تنزل داشته است، لذا از اين حيث نمي توانيم سر خود را بالا بگيريم.

اگر مسئولين عزيز به خصوص آناني كه با دلار و سكه و اينطور چيزها سر و كار دارند يك كم بجنبند به راحتي آب خوردن ميتوانند اين 31 پله باقيمانده را طي كرده تا ان شا الله به مقام اول برسيم. هر چند برادران دلسوز و زحمت كشمان مثل شهرام جزايري و خاوري و بابك زنجاني قسمتهاي سخت اين راه را طي كرده اند .!!!!

فاطمه

ساعت14:02---21 دی 1392

(رنج خیابانی)

یک زن که مجبور است فکر دلبری باشد

هر روز درگیر قرار دیگری باشد

در فکر آزادی ست با زنجیر میرقصد

شاید به فکر روزهای بهتری باشد



یک دختر معمولی معصوم، یادت هست؟

با چشمهایی ساکت و مغموم ، یادت هست؟

در فکر تو تسخیر او با گندم موهاش

در قلب او یک حس نامعلوم ، یادت هست؟



سرد خیابانی که تاریک است و بارانی

دود دمادم اشکهای گرم و پنهانی

آن دورها ابری که خاموشانه می بارد *

بر تکه های روح یک رنج خیابانی



با شیشه های الکلی سر می کشد غم را

جیغ سقوط و برج های خشک درهم را

دیوانه! عاشق! فاحشه!‌ یک درد بی درمان!

خوابی که پایان میدهد رویای مرهم را...


این است آنچه ساخته اند برای جوانان....

فاطمه

ساعت13:53---21 دی 1392

این سروده حاج محمود کریمی خطاب به برخی از مسئولین نگاشته شده است .


چند ماهی است در صدا سیما / آمده طنز پرطرفداری

در حقیقت سیاسی و کمدی / گریه دار است و خنده بازاری



جای اسم و مقام و حرف رکیک / بین برنامه بوق باب شده

جای لفظ فلان فلان قدیم / بوق ممتد ولی حساب شده



اگر اهل سیاست و ذوقی / من هم امروز حرف ها دارم

و چه خوب است در سخن جای / بعضی الفاظ بوق بگذارم



آی آقای بوق خالی بند / بوق ها را نریختی به حساب

بوق سهم عدالتت پس کو / مسکن بوق بی حساب و کتاب



همه بی کار و داده ای به یکی / چند پست کلیدی اهدائی

بزن از حلق مردم مظلوم / بده بوقندیار بوقائی



مانده ام بوق از کجا آمد / روی فرمان چرخ تو جا شد

مثل دوران بوق در بر تو / بوق پیدا شد و "هویدا" شد



دوستم با تو گفت از در لطف / درد خود با خلوص درمان کن

بوق بیرون فتاده ات دیدند / زشتی بوق خویش پنهان کن



طفلکی حرف بد نگفته به تو / اصلا این حرف را بزن تو به من

من اگر با تو حرف بوق زدم / بوق من را خودت بیا بشکن



یاد داری که بوق قبل از تو / بوق ها را شنید و کرد انکار

بس که هشدار را ندیده گرفت / منحرف شد ز راه و زد به چنار



شطّ رنج است ضربه ی حداد / بعد هر ضربه کیش و مات حدید

مرد باید که حرف حق بزند / هرکه عاش سعید مات سعید



محمود کریمی

نام :

آدرس ایمیل:

وب سایت/بلاگ :

متن پیام:

نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه: