ناگفته های تاریخ:

کریم خان زند در لشکر نادر شاه افشار خدمت می کرد در واقع یکی از سرداران نادر بود.بعداز این که به مقام سلطنت رسید ،روزی به یکی از فرماندهانش گفت"

دعای یک زن درمانده مرا به این مقام رسانده است.بعد توضیح میدهدکه:

روزی در یک کاروانسر متوجه شدم که یک دست زین و یراق طلاکوب شده گرانبها ساخته اند من در فرصت مناصب آن زین ویراق طلا کوب را دزدیدم وبردم.فردا از روی کنجکاوی سری به کاروانسرا سر زدم ودیدم که ماموران نادر زین ساز را گرفته  و گفته اند اگر تا فردا پیدا نشود سرت به طناب خواهد رفت چون آن زین ویراق را برای پسر نادر سفارش داده بودند. زن استاد کاررا دیدم که  دردمندانه ناله می کند من تاب نیاوردم و زین ویراق را به سر جایش برگرداندم. وقتی زن آمد و زین را آنجادید  چنان نعره ای کشید که تنم لرزید و آن زن دعائی کرد و گفت هرکسی که این زین را واپس آورده،خداوندآنقدر عمر به او دهد که صد زین مرصع طلاکوب به خود بیند و یقین دارم که از دعای آن زن به این دولت رسیده ام.

نظرات شما عزیزان:

نام :

آدرس ایمیل:

وب سایت/بلاگ :

متن پیام:

نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه: