نامه دختری به پاپ:

سلام جناب پاپ میگویند شما یک قدیس هستید و خیلی چیزها که ما انسانهای عادی آنهارانمی دانیم و نمی فهمیم شما می دانید و می فهمید.می خواهم بدانم که چرا دست به هر واژه ای می نهم می بینم معنی آنها عوض شده و بسیاری از واژگان بسیار پلید شده اند.در ده ما کرم شب تاب از خواب ستاره نمی تواند بیدار شود.دهان درختان بوی خون می دهد. گلها از آب و هوا منتفر هستند.علفها داس را مخفی کرده اند.وقتی افکارم را در حوضچه احساسم آبتنی دادم مریض شدند.زیرا احساس می کنم گوشت قربانی هستم.گوسفندان معنی طعم علف را نمی فهمند.ماهیان بس گل آلود هستند که برکه بوی تعفن گرفته.پسر انکار پدر شده و دختر مهر سکوت بر لب مادر.فکر می کنم انسان اشتباه تاکتیکی خلقت است. میگویند عیسی مسیح هنوز هم در بالای صلیب است و منتظر است حکم پایین آوردنش را صادر فرمایید.

تاگوسفند هست جهان گرگ پرور است

بیهوده ای شبان به سگ گرگخو مناز

نظرات شما عزیزان:

تاريخ : یک شنبه 14 مهر 1392برچسب:,

| 12:8 | نويسنده : محمود داداش رستمی ثالث |