در جنگ نهاوند که به فتح الفتوح معروف شد وقتی لشکریان عرب وارد شهر نهاوند شدند جوانی به چادر سایب مامور
دارائی سپاه عرب آمد وچیزی گفت اما سایب متوجه نشد چون زبان فارسی نمی دانست فورا به دنبال کسی فرستاد که فارسی بلد بود . او به جوان گفت چه خواسته ای داری؟جوان گفت:اگر به ما و خانواده ام امان بدهید جای گنج بحیر جان را به شما نشان می دهم.سایب پرسید :بحرجان کیست؟جوان گفت:او وزیر و همه کاره یزد گرد بود بحیرجان زن بسیار زیبا و دلفریب داشت.یزدگرد بازن زیبای بحیر جان رابطه بر قرار کرده بود.وقتی بحبرجان از این رابطه با خبر شد خواه نا خواه دل از زنش برکندو از او دوری نمود.وقتی این خبر به گوش یزدگرد رسید بی درنگ بحیر جان را خواندو با لحن مخصوصی گفت:شنیده ام چشمه آب صاف و گوارائی داری واز آن نمی آشامی؟
بحیرجان پاسخ داد:
آری قربان راست است .از آن رو به آن چشمه نزدیک نمی شوم چون در اطراف چشمه رد پای شیری دیدم واز ترس جان ترک آن کردم.
یزد گرد دانست که بحیر جان از این راز آگهی یافته و با چنین ادب وخضوعی
آن را به اطلاع شاه رسانده است.یزدگرد در ازاء ادب وچشم پوشی
او تاجی گوهر نشان با زرو زیور دیگر به او هدیه داد
و بحیر جان آن را در کوشک خودش در
نهاوند نهاد وامروز جزمن کسی
را برآن آگهی نیست.
او کشته شده
وجای آن
را جز
من کس دیگر
نمی داند اگر به من و
خا نواده ام امان بدهید من شما
را به محل آن گنج گرانبها می برم .به او امان دادند
تا جای آنرا نشان دهد.
وقتی که جام عاطفه لبریز می شود
چشم حسود فتنه بسی تیز می شود
در اضطراب یخ زده ی ظلمت و سکوت
عشق است باز بحث بر انگیز می شود
اکسیر عافیت زلب یار کن طلب
این نسخه بی معاینه تجویز می شود
تلخی چو باده طعم عسل می دهد مرا
وقتی که ساق عشق شکر ریز می شود
دوستان عزیز امروز یکی شعرهای رندانه خود را میذارم خوشحال میشم که مورد توجه تان قرار گرفته باشد.
تاکی حدیث مطرب و می را نهان کنم
کوکو زنان چو قمری محزون فغان کنم
عمری به زهد رفت ندیدم گشایشی
کو بزم عیش تا گنهی امتحان کنم
هر کس اسیر وسوسه دیو سیرتیست
مجنون نیم اطاعت هفت آسمان کنم
کو داد رس زبند خرد وا رهاندم
مجنون دمی کجا ست تا بذل جان کنم
در جلوه زار جام می ولعل گلرخان
حاشا عمل به وسوسه این و آن کنم
دل را که پیر گشته زجور و جفای دهر
باید زجام لعل بتانش جوان کنم
{ثالث} اسیر حلقه دام تغافل است
غفلت نگر که شکوه ز خواب گران کنم
ثالث
دوستان عزیز توجه داشته باشید یه راننده آگاه به مسائل فنی ماشین وموتور ماشین در کوه و صحرا هم اگه ماشینش خراب بشه میتو نه درست کنه .اما کسی که از مسائل فنی ماشین هیچ چیز نمی دونه حتا تو خونه خود نیز سرگردان هست تا متخصصی نقص ماشینشو رفع نکنه یه قدم هم نمی تونه حرکت کنه.
حال باید توجه کرد که زندگی نیز مثل ماشین مسائل فنی زیادی داره کسانی تو زندگی موفق هستند که مسائل فنی زیادی رااز ماشین زندگی می دانند واونایی که به این مسائل توجه ندارند در جاده زندگی خواهند ماند.
یکی از مسائل فنی زندگی مخصوصا در استحکام دوستی و جلب اعتماد رازداری است.
کسانی که در زندگی ودر محیطکار ودر عالم دوستی راز دار نباشند .هیچ گاه راز دان نخواهند بود.
حتا یکی از اهم آداب سلوک در عرفان وتصوف کتمان اسرار از اغیار است.اگر کسی بر این مهم صبر نیارد .در امر سلوک توفیق نیابد. به این نکته باید توجه کرد که کتمان سر از نظر روانی انسان را درس استقامت می آموزد وروح را قوی واستوار می کند.مولوی در دفتر اول مثنوی می فر مایند:
گور خانه رازتو .چون دل شود آن مرادت زود تر حاصل شود
گفت پیغمبر که هر که سر نهفت زود گردد با مراد خویش جفت
دانه ها چون در زمین پنهان شود سر آن سر سبزی بستان شود
آدم دهن لق به هیچ دردی نمی خورد و کسی به او اعتماد نمی کند .مردی آن است که اگر از دوست خود رازی در سینه داری وروزی باآن دوست دشمن شدی باید همچنان رازش را نگهداری چون ممکن است همان مسئله سر خود تو هم بیاید.
دو ستان عزیز امروز چند تک بیت از شاعران سبک هندی میذارم امید که قابل استفاده باشد.
دل آگاه نایاب است بیدل کاندرین دوران نشسته پنبه غفلت بجای مغز در سرها بیدل
وضع زمانه قابل دیدن دوباره نیست رو پس نکرد هر که از این خاکدان گذشت کلیم
در خاک وطن تخم مرادی نشود سبز بیهوده کلیم این همه سر گرم سفر نیست کلیم
قاضی به رشوه مایل و پر حیله مدعی املاک خواجه صرف قبو ل قباله شد ناظم هراتی
چون دستگاه عیش به مقدار غفلت است بیچاره آن کسی که ز خود با خبر شود صائب
سپهر مردم دون را کند خریداری بخیل .سوی متاعی رود که ارزان است ناظم هراتی
خار شکسته بر سر دیوار قد کشید نخل امید ماست که قامت نمی کشد صائب
دوستان عزیز.من نصیحت کردن.آن هم از نوع ناشیانه اش را دوس ندارم اما بعضی تجربیات را که در زندگی حاصل کرده ام و موار خاصی را که آموخته ام ومی دانم که در زنگی به دردتان می خوره اونارو برا شما عزیزان می آرم.
امروز می خوام یه داستان کوتاه رو که اتفاق افتاده براتون بیارم.
دوستان .هیچ میدونید بسیاری از حوادث ناگوار ریشه در افکار واحساسات غلط ومنفی خود ما داره؟
ویا می دونید قضاوت عجولانه و تصمیم گیری شتاب زده سرنوشت انسانو کاملا عوض میکنه .پس به این داستان واقعی گوش جان بسپارید در این داستا ن فقط اسامی رو عوض کرده ام.
کیان شب وروز آه و ناله می کرد و دو پاشو تو یه کفش کرده بود که دختر مورد علاقه شو براش خوستگاری کنند اما به دلایل شرایط او که بیکار بود پدر و مادرش دل به کار نمی دادند.با لا خره پا فشاری کیان کار خودشو کرد و پدر و مادرش چندین بار به خواستگاری دختر رفتند آخر سر پدر و مادر دختر گفتند ما به شرطی قبول می کنیم که کیان استخدام شود.
کیان باشنیدن موافقت مشروط پدر سمیرا فوق العاده خوشحال شد و پی کار رفت.وقتی انگیزه انسان برای رسیدن به هدف قوی باشد هیچ موانعی مانع رسیدن به هدف نمی شه.کیان بعد از تلاش های دامنه دار موق شد استخدام شود.اولین حقوقش را که گرفت انگار دنیا رو بهش داده بودند .
پدر سمیرا طبق قولی که داده بود با ازدواج آن دو موافقت کرد.حال دیگه هیچ واژه یا جمله ای نمی تونست عمق شادی کیان رو به تصویر به کشه.
روزی کیان دست نامزد خود را که از جان خودش نیز بیشتر دوست می داشت می گیره و باهم به پارک میرن.اونا روی در مقابل بوفه روی صندلی می شینند
بعد از دقایقی کیان به نامزدش میگه:عزیزم همین جا بشین دو تا بستنی بخرم
کیان با دوتا بستنی قیفی و دوتا کیپس سرکه ای در حال بزگشت بود.در آن حال پسر جوانی سواربر کفشهای اسکیت از مقابل سمیرا رد می شد .جوان در حال رد شدن از مقابل سمیرا به روی او خندید دست تکان داد.
کیان باد یدن آن صحنه از آتش خشم شعله ور شد وعنان اختیاراز کف داد .
او با عصبانیت به نزد نامزدش آمد و خوردنی هارا به دست سمیرا داد وبا سعت به دنبال جوان دوید.
سمیرا متوجه شد واز پشت سر داد زد کیان کیان با تو ام کیان .
اما خشم گوشهای او را کور کرده بود .کیان وقتی به جوان اسکیت سوار رسید در حالت جنون آمیز زنجیر آهنی را که به سر آن تیغه چاقو وصل کرده بود دو سه بار دور سرش چر خاند و محکم به سر جوان بی خبر زد در همان حال هر دو چشم جوان بیرون ریخت و با کله به روی سنگ فرش افتاد ودر میان خون بال بال زد. در همان حل سمیرا وحشت زده سر رسید وبا دیدن آن صحنه وحشت زا بستنی ها را محکم در حالت گرین به سر کین کوفت وداد زد:
کثافت چه کار کردی اون پسر دائیم بود.
اون کار باعث شد که کیان هم شغل خود را از دست داد هم نامزدش طلاق گرفت و آخر سر هم در زندان خود کشی کرد. حال نتیجه گیری این داستان واقعی به خود شما عزیزان وا گذار می شود
دوستان عزیز امروز یکی از غزلهای خود را تو وبلاگ میذارم امید که خوشتون اومده باشد.
ایکاش شبی با تو هم آغوش بمیرم
از باده چشمان تو مدهوش بمیرم
تا حشر ز خاکم شنوی بوی بهاران
بفشاری اگر تنگ در آغوش بمیرم
با یاد تو هر لحظه مرا انجمنی هست
مگذار که دور از تو فراموش بمیرم
فریاد کند عشق تورا هر سر مویم
گر قوی صفت بی کس و خاموش بمیرم
مارا شب هجران تو خوش باد که روزی
چون شمع درآن صبح بنا گوش بمیرم
من تشنه وصلم نشوم سیر به دریا
سیرم کن از آن چشمه ی پر نوش بمیرم
ای ماه من ازچاه محاقم بدر آور
بی حسن تو ای سرو قبا پوش بمیرم
یاد آر شبی را که زنم باده دو صد جام
در پای خیالت روم از هوش بمیرم
{ثالث}چه کند بی تو غم بودن خود را
بردارسبک. بار غم از دوش بمیرم
باز هم یکی از داستانهای مینی مالیستی را از کتاب مصیبت نامه عطار انتخاب
کرده ام که در این داستانک عطار از قول یک دیوانه بنام بهلول بر حاکم ظالم میتازد وبدون ترس و واهمه اورا به باد انتقاد می گیرد.
عزیزان به این نکته مهم توجه داشته باشند که علارغم ادعای غربیان که پیدایش داستانهای مینی مالیستی را به خود اختصاص می دهند قرنهاست که بزرگان ما از این قالب داستانی برای بیان پند و نصیحت استفاده می برند
چنانکه قبلا نمونه آن را آوردم و الان هم یکی دیگر از داستانک های عطار را می آورم :
بامدادی شهریاری شاد کام
داد بهلول ستمکش را طعام
او به سگ دادآن همه تا سگ خورد
آن یکی گفتش که هر گز این که کرد
از چنین شاهی ندارد آگهی
چون طعام او سگان را می دهی
این چنین بی حرمتی کردن خطاست
کار بی حرمت نیاید هیچ راست
گفت بهلولش خموش ای جمله پوست
گر بدانندی سگان این آن اوست
سر به سوی او نبردندی به سنگ
یعلم الله گر به خوردندی زننگ
ببینید از این بدتر و ازاین گزنده تر که کسی می تواند به یک حاکم ظالم بتازد.
سلطان غذای لذیذی را به بهلول می دهد و بهلول آن غذای لذیذ را به سگان محله می دهد و یک نفر آنرا می بیند وبه بهلول اعتراز می کند که چرا غذای سلطان را به سگان می دهی.
بهلول با عجله به آن شخص می گوید خاموش باش که اگر سگان بشنوند که این غذا از طرف سلطان است آن را نمی خورند.
از دوستان عزیز می خواهم که به فرهنگ غنی و پربار خود که دنیا از آنها سود می جوید پشت نکنند.
امروز برای دوستان عزیز غزلی را که تازه سروده ام تحت عنوان {بر سر آتش}تو وبلاگ می گذارم.
ای دل چه دیده ای که به سر می دوانیم
چون مرغ پر شکسته به هر سو کشانیم
آسان بدست نامده خا مو شیم.کنون
ترسم که باز.بر سر آتش نشانیم
از عشق نارسیده.رسیدست جان به لب
ترس دوباره وارهی و وارهانیم
عمریست همزبان دلم جز خیال نیست
دردا کجا برم غم بی همزبانیم
از بخت بد فرشته شود دیو در برم
سخت است بشکند قفس زندگانیم
خوابیده ام به بستر بخت سیاه خویش
زین خواب شبه مرگ چه سان می جهانیم
در صدهزار سینه ندیدم دلی. عجب
کاتش زنم زشعله سوز نهانیم
{ثالث}نچیده ام گل عیشی زشاخ دل
شدصرف.بی معامله نقد جوانیم
بناب:ثالث 27|10/91
عطار درسال 537در شادیاخ از توابع نیشابور متولد شد و در سال 627بدست مغول کشته شد عطار علاوه بر دیوانش آثاری چون .اسرارنامه.مصیبت نامه
منطق الطیرومختار نامه را از خود به یادگار گذاشته است در آثار ارزشمند عطار داستانهای کوتاه کوتاه وجود دارد که قابل مقایسه باداستانهای مینی مالیستی می باشد روح بزرگ منشی و وسعت اندیشه وبلند نظری از جمله دغدغه های فکری آن عارف بزرگ می باشد.
در اینجا یک نمونه از داستانهای بسیار آموزنده او را می آورم که جا معه امروز ما مبتلا به آن می باشد.
عطار در این داستان کوته مینی مالیستی به نکته بسیار حساسی اشاره دارد.
وآن فرق بین غرور وبلند همتی است.
عطار به شاهان و شاهزادگان تو صیه می کند که حاکم باید بلند همت .بلند نظرو وسیع الادیشه باش نه مغرور .
چون غرور یکی از مخرب ترین آفتها ی روحی است که دیده ی حقیقت بین وبلند نظر را کور می کند.
گفت شهزادی مگر پیش پدر
خاند یک روزی غلامی را بدر
گفت بر خیز ای غلام چست کار
نیم جو زر تره خر پیش من آر
شاه گفت ای مدبر و ای هیچ کس
تو خسیسی هیچ ناید از تو خس
شاه را کز نیم جو اندیشه است
گو تو را تره فروشی پیشه است
زین قدر آن را که آگاهی بود
کی سزاوار شهنشاهی بود.
یعنی:بزرگی که خست نظر دارد لایق حکومت نست.سلطانی که غرور چشم بصیرتش راکور کرده نمی تواند حکومت کند.
شعری از خانم سیمین بهبهانی را تقدیم جوانانی می کنم که برای انتقام گرمتن از عاشق ویا معشوقشان از شگرد حسادت استفاده می کنند و بعد شدیدا پشیمان می شوند چون می بیند که مرغ از قفس پریده است :
مطلب دیگر این که خانم بهبهانی واقعا با احساسات وافکار زنانه شعر مسرایند نه مثل خانم پروین اعتصامی که خودش خانم است اما اشعارش مردانه می باشند:حتا فروغ فرخزاد هم احساسات زنانه را در اشعارش منعکس کرده است:
پس شعرای خانم دقت کنند که به دام مردانه سرایی گر فتار نشوند.
من به رغم دل بی مهر تو دلدار گرفتم
گشتم وگشتم وبهتر ز تو رایار گرفتم
خنده یی کردم و دل بردم و با لطف نگاهی
تا بمیری زحسد وعده ی دیدار گرفتم
دامن از دست من ای یار!کشیدی.چه توانم؟
گله یی نیست اگر دامن اغیار گرفتم
بعد از ین ساخته ام با نی وچنگ ومی و ساقی
بی تو من دامن این چار به نا چار گرفتم
هیچ باور مکن ای دوست که این راست نگفتم
انتقام از دل سنگ تو به گفتار گرفتم
من کجا یاد تو از خاطر سودا زده راندم؟
یا کجا جز تو کسی یار وفادار گرفتم؟
تا رخت شمع فروزنده ی بزم دگران شد
من چو تاریکی شب گوشه ی دیوار گرفتم
گله کردی که چرا یار تو یار دگران شد
دیدی ای دوست به یاری زتو اقرار گرفتم
روش دوم :(بسیار ساده و جالب )
اما راه ساده تر و بدون اینکه کاری بخواهید بکنید نیز هست کاملا رایگان و بدون موارد فوق :
این چهار سایت از طریق rss به سه شبکه مهم اجتماعی به نام های : فیس بوک , توییتر , لینکدین متصل است یعنی شما وقتی لینکتان را در این سایتها ثبت می کنید هر یک ساعت یکبار تمامی لینک های ثبت شده به سایت های بالا ارسال می شوند و در این سایت ها ثبت می گردند
حالا شما مختار هستید از روش اول استفاده کنید و خودتان شخصا لینک پست های وبلاگتان را ارسال کنید و یا از چهار سیستم تبادل لینک پایین استفاده کنید و بدون ثبت نام و طی این مراحل به راحتی لینکتون را ارسال کنید
کافیه هر زمان پستی در وبلاگتون گذاشتید در این چهار سیستم لینک پستتون را ثبت کنید تا به صورت خودکار به سه شبکه مهم اجتماعی ارسال شود
این مطالب از وبلاگ خانم مینا شازش می باشد.
دلتون می خواد به صورت خودکار هر وقت پست دادید مطلبتون اتوماتیک بره توی فیس بوک-توییتر-لینکدین به همین راحتی !!!
مثل یه آب خوردنه !! کمی حوصله کنین و مطلب را تا انتها بخونین
خوب در ابتدا هر مدیر سایتی باید در شبکه های اجتماعی حداقل معروف مانند فیس بوک ، توییتر ، گوگل پلاس اکانت کاربری ساخته و داشته باشد که ما مبنای آموزش را بر این می گذاریم که شما همچین کاری را انجام داده اید.
اگر نساختید همین حالا بسازید خیلی آسونه بعد از اینکه اکانت خودتون را در شبکه های اجتماعی بالا ساختید آموزش زیر را دنبال کنید
یکی از سرویس های بسیار خوب و عالی که در بین کاربران هم معروف و مورد استفاده است ، سایت و سرویس Twitterfeed می باشد که با کمک این سایت می توانید با دادن آدرس URL خوراک و RSS خود به آن ، به طور اتوماتیک و بدون دخالت خودتان پست ها و مطالب سایتتان به شبکه های اجتماعی ساپورت شده از طرف این سرویس فرستاده شود.
ثبت نام در Twitterfeed
در ابتدای کار وارد سایت Twitterfeed.com شوید و روی گزینه Register Now کلیک نمایید.
در کادرهای مربوطه ایمیل و رمز عبور را وارد کرده و یک اکانت برای خود بسازید.
البته شما می توانید از امکان OpenId این سایت هم استفاده کرده و از طریق اکانت های گوگل یا یاهو و وردپرس خود وارد سایت شوید و نیازی به ثبت نام نداشته باشید.
در مرحله بعدی که ثبت نام خود را انجام دادید ، وارد فاز بعدی می شوید که باید در فیلد ” Feed Name ” نامی برای فیدتان انتخاب کنید و در کادر بعدی هم باید آدرس Feed یا خوراک سایتتان را که در فیدبرنر ساخته اید در آن وارد کنید و در آخر هم دکمه ” Test Rss Feed ” را بزنید تا سایت تست کند که فید شما درست وارد شده است.
در گام بعدی روی گزینه ” Advanced Settings ” کلیک کنید تا در زیر آن یک باکس از تنظیمات مختلف باز شود.
در قسمت ” Update Frequency ” می توانید تعیین کنید که آپدیت مطالب شما در چه بازه زمانی در شبکه های اجتماعی منتشر شود. مثلا من روی هر 12 ساعت قرار دادم که 4 تا از پست های جدید سایت را در شبکه های اجتماعی منتشر کند.
در قسمت بعدی هم در گزینه ” Post Content ” می توانید تعیین کنید که مطالب شما به چه صورت منشنشر شود ، مثلا فقط عنوان مطالب یا محتوای مطالب یا هر دو. اگر هم می خواهید که مطلب منتشر شده دارای لینک به سایت شما باشد که چک باکس ” Post Link ” را فعال کنید. در گزینه ” Shorten link through ” هم می توانید معین کنید لینک های شما توسط چه سایت های کوتاه کننده لینکی ، کوتاه شود که من مثلا سرویس bit.ly را انتخاب کردم و از سایت bit.ly مشخصات Api خودم را درآورده و در کادرهای مربوطه وارد کردم و در آخر هم دکمه ” Verify bitly Account ” را زدم تا اطلاعات به درستی تست شود. اگر هم می خواهید که مطالب منتشر شده شما با تنظیماتی که انجام دادید در فیس بوک هم انجام شود ، گزینه مربوطه را کلیک کنید.
البته API سایت bit.ly به شکل زیر در قسمت تنظیمات قرار دارد.
در قسمت بعدی در گزینه ” Post new items based on ” می توانید مشخص کنید که اگر پست های شما دارای تاریخ و زمان هستند که با انتخاب گزینه ” Pubdate ” جدیدتیرن پست ها بر اساس زمان و تاریخ مطالب منتشر می شوند و اگر هم گزینه ” GUID ” را انتخاب کنید که در این حالت ، آخرین پست های شما منتشر می شوند.
در قسمت بعدی هم می توانید در گزینه ” Post Prefix ” یک پیشوند 20 کاراکتری انتخاب کنید و در گزینه “Post Suffix ” نیز یک پسوند 20 حرفی دیگر.
اگر هم می خواهید که پست های بخصوصی از سایت شما در شبکه های اجتماعی منتشر نشود ، می توانید از گزینه ” Keyword Filter ” استفاده کنید و تعدادی کلمات کلیدی در کادر مربوطه وارد کنید تا بر اساس آنها فیلتر انجام شود.
در مرحله دوم و گام بعدی و بعد از تنظیمات خود ، می توانید از 3 سرویس توییتر ، فیس بوک ، لینکدین برای انتشار مطالب خود استفاده کنید.
برای اینکه این سرویس بتواند پلی بین سایت توییتر ایجاد کنید باید روی گزینه ” Authenticate twitter ” کلیک کنید و در صفحه بعدی هم روی گزینه ” Authorize app ” کلیک کنید تا ایجاد ارتبط شود. در فیلدهای بعدی هم کادرهای مربوطه را پر کنید و در آخر هم گزینه ” Create Service ” را بزنید تا به مرحله بعدی بروید.
البته اگر می خواهید فیس بوک را هم اضافه کنید که همین مراحل بالا را طی کنید.
در آخر هم که می بینید که چه سرویس هایی را برای انتشار مطالب انتخاب کردیم که می توانید فعال یا غیرفعال کنید و در انتهای صفحه روی ” All Down ” کلیک کنید.
در مرحله سوم هم اطلاعاتی را که وارد کردید و سرویس هایی را که انتخاب کردید را می بینید و می توانید به مراحل قبلی برگردید و آنها را ویرایش کنید و یا با گزینه ” Go To Dashboard ” به انتهای مراحل بروید.
خوب به سلامتی به داشبورد سایت رسیدید و می توانید داشبورد خود رابه راحتی ببینید یا تغییر بدید.
این مطالب از خانم مینا سازش می باشد ایشان وبلاگ جالبی دارند.با تشکر ثالث
در میان بخت بر گشتگان دو گروه بیشتر در خور رحمتند:
1خردمندی که گرفتار نادان شده
2سلطانی که به خواری وزبونی افتاده
من هم گروهی می شناسم:
3شیرانی که در چاه روباهان افتاده اند
امروز می خواهم برای دوستان عزیز یک تست خود شناسی آسان اما بسیار موثر طرح کنم این طرح را برای دانشجویانم نیز ارائه کرده بودم که نتیجه حیرت انگیزی حاصل شد از همه دوستان گرامی می خواهم که به طور حتم آن را انجام دهند واز نتیجه آن شگفت زده شوند:
در یک شب آرام وبی سروصدادر یک اطاق خلوت قرار بگیرید بهتر است زمان نیمه شب باشد تا تمامی صداهای مزاحم خاموش شده باشد حتا تیک تاک ساعت دیواری.
حالا یک برگ کاغذ آ4ویک خودکارآماده کنید ابتدااز وسط کاغذ یک خط بکشید طوری که کاغذ به دو ستون مساوی تقسیم شود حالا در ستون سمت راست با لای ستون کلمه مثبت را بنویسید ودر ستون چپ کلمه منفی را قید کنید
توجه داشته باشید چون آن کاغذ را جز خود شما کس دیگری نخواهد دید وبعد از اتمام مطالب به طور حتم آن را پاره خواهید کرد پس صادقانه وبدون آنچه دروغی در کار باشد برای شناخت خودتان حقایق را خواید نوشت:
حال که قلم وکاغذ آماده وخط کشی شده است شروع به جواب دادن کنید اما چگونه:
ابتدا دقایقی به درونتان برگردید ومطاله کنید وتمام ویژگیهای اخلاقی خود را از مثبت ومنفی در نظر بگیرید خصوصیات اخلاقی مثبت را در سمت راست کاغذ بنویسید و خصوصیات منفی را در سمت چپ قید کنید آنچه که در این طرح بسیار مهم است صداقت وراستگویی است خوب انسان که به خودش نمی تواند دروغ بگوید:
به عنوان مثال:
یک نفر عمری زندگی کرده ولی نمیداند که حسود است ویا گرفتار وسواس فکری است ویا بر عکس یک نفر نمی داند که به طور مثال شم رهبری دارد ویا بسیار بخشنده است اما چون شرایط استفاده و ظهور آن خصوصیات پیش نیامده به حالت کمون ومخفی درضمیر باقی مانده است.
پس لطف کنید صادقانه جواب دهید آن وقت خواهید دید که شما چگونه آدمی هستید این تذکر را از یاد نبرید بعد از این که تمامی خصوصیات مثبت ومنفی خود را صادقانه نوشتید حتما آن را پاره کنید تا بدست کسی نیفتد پاره پاره پاره یادتان باشد.موفق باشید.
تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک ابتدا ما را با عنوان
سپیگان و آدرس sales.LXB.ir تبادل لینک نمایید