برای عزیزی که دل اش را شکسته ام دیده در بحر تمنای تو دریا کردم از خدا گلشن حسن تو تمنا کردم یاد تو مونس جان بود در ایام فراق باخیالت همه شب کار زلیخا کردم دامن صبر وگر یبان دل ازدست غمت چاک شد لیک هنر کرده مدارا کردم دم من هرم خزان بودبر آن حسن لطیف شرمسارم که چه باآن گل زیبا کردم آن زلالی که ملول از نفس حور و پریست به که گویم که چه با آینه سیما کردم دردمندانه شکستم در دل را شاید درد بیچارگی خویش مداوا کردم نور حسن تو به پروانگیم حکم نمود زان که بالی زدم از فتنه نه پر وا کردم بر ضریح دلت آویخته بودم چو ضریر آستان بوس شده سلسله در پا کردم بدر آمد دلم از بیضه خوابی که مراست شکر حق را. که شکستم زسرم وا کردم {ثالثا}عاشق مجنون زخطا معذوراست بر گ آزادگی و عذر تو امضا کردم {ثالث} |
نظرات شما عزیزان:
تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک ابتدا ما را با عنوان
سپیگان و آدرس sales.LXB.ir تبادل لینک نمایید